" آقای کیوسک "






















۳۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است

تازگی ها به نتایج جالبی در مورد مردان رسیدم..مثلا اینکه این قابلیت رو دارند که همزمان به پنج خانوم به یک میزان علاقه داشته باشند و فراتر از اون حتی عاشقشون باشند..البته درسته که نباید از اون ها موجودات وحشتناکی بسازیم اما این امکان وجود داره که شما با دیدن ظاهر یک مرد فکر کنید که ده تا زیر سر داره اما طفلی واقعا تنها باشه :دی البته عکس این قضیه هم صادقه.بچه تر که بودم همیشه با خودم فکر می کردم پسرها موجودات ناشناخته ایی هستند که در هیج شرایطی نمیشه رد نگاه هاشونو زد اما بعدها فهمیدم قضیه به این پیچیدگی ها هم نیست..نترسید..اون ها موجوداتی هستند که فقط کافیه عکس العمل هاشون دستتون بیاد..و این اصل از هر فرد به فرد دیگه متفاوته..صادقانه بگم..هر آدمی با همه محاسن و معایبش به واقع تمثال یک آینه عمل میکنه که در مقابل رفتار شما فقط یک سری عکس العمل های خاص رو انجام میده که برای خودش تعریف شده است.مثلا ممکنه فرد A در مقابل محبت بیش از حد شما پررو بشه و نفر B در مقابل این رفتار شما شرمنده بشه و محبت بیش تری رو نثارتون کنه.هر برخوردی نشات گرفته از تیپ شخصیتی اییه که فرد گرفته و این دلیل نمیشه که اون آدم ذاتا بد باشه..این مثال در مورد مرد ها هم مصداق داره..یک جاهایی نایده گرفتن محبت های شما براشون عادته و نه بی توجهی شاید هنوز یاد نگرفتن که در مقابل یک خانوم چه طور رفتار کنند..پیش میاد که یک موقع هایی واقعا فراموشکارترین مرد روی زمین میشن و این ابدا از روی غرض نیست..گاهی ممکنه یادشون بره چه قراری با هم گذاشتید و این اصلا دلیل نمیشه که دوستتون نداره!!بیایید با هم صادق باشیم اگر اون ها هم روی یک سری مسایلی که از نظر ما ساده و معمولیه تاریخ و ساعت تعیین کنند و یادآوری اش نکنند ما هم امکان داره خیلی چیزها رو ناخواسته فراموش کنیم و یادمون بره چه قولی دادیم..باور کنید او هم دوست داره با شما صحبت کنه و اگه جواب تلفنتون رو نداده شاید واقعا موقعیتش رو نداشته!!کدوم آدم عاقلی هست که از عزیزم شنیدن ها و ابراز محبت های یک دختر خوب و وفادار ناراحت بشه که دوست شما ناراحت شه!! گاهی باید به جای اینکه دعواشون کنیم که "چه قدر کار میکنی!!من اصن مهم نیستم؟؟؟ "بهش بگیم من خیلی خوشحالم که مثل خیلی های دیگه بی هدف نیستی و با اینکه سرت خیلی شلوغه اما من رو در برنامه هات اولویت میدی..یک موقع هایی باید به طرف اجازه توجیه کردن بدیم...مردها وقتی دروغ میگن مث یه پسربچه کوچولو میشن که مدام در دلشون آشوبه نکنه دروغشون لو بره..و این وظیفه شماست که وقتی به جایی رسیدید که میبینید خودش به پشیمونی میرسه و ناراحته ؛براش یک راه فرار بذارید و اجازه ندید دورغش عیان بشه..ستارالعیوب مردتون باشید و بذارید غرورش حفظ شه..مطمئن باشید اون متوجه این خانومی شما میشه حتی اگه حرف رو عوض کنه :) حادثه بزرگی رخ نداده اگه اس ام اس های شما رو چند روزی دیر جواب بده یا یادش بره میس کال هاتون رو پاسخ بگه..شما میتونید تضمین کنید که وقتی اسمتون رو ال سی دی گوشی اش می افته خوشحال نمیشه حتی اگه مدام بهتون نگه عزیزم!!؟فکر می کنم یه جاهایی باید شما محبت کردن رو به طرفتون یاد بدید..شما گل خریدن رو آموزش بدید..شما فرهنگ هدیه خریدن های بی مناسبت رو براش جا بندازید.شما احترام به افکار و صداقت رو غیر مستقیم بهش بفهمونید...مطمئن باشید نتیجه اعجاز آمیزی خواهد داشت..من فکر می کنم مردها موجودات قابل هضمی هستند که فقط با کمی ذکاوت میشه به بهترین شکل ممکن یک رابطه رو جلو برد..به شرط اینکه احساساتمون رو به جا و درست خرج کنیم..هرچند بچه تر که بودم همیشه با خودم فکر می کردم پسرها موجودات ناشناخته ایی هستند که در هیج شرایطی نمیشه رد نگاه هاشونو زد اما بعدها فهمیدم قضیه به این پیچیدگی ها هم نیست..تازگی ها به نتایج جالبی در مورد مردان رسیدم..مثلا اینکه این قابلیت رو دارند که همزمان به پنج خانوم به یک میزان علاقه داشته باشند و فراتر از اون حتی عاشقشون باشند.البته درسته که نباید از اون ها موجودات وحشتناکی بسازیم اما. بهدا نوش: قرار نیست خاک برسری نشان دادن باب فهم باشد.لطفا با دقت بیشتری مطالعه بفرمایید:)
عروسی دوست دوران ابتدایی ام رو نیمه کاره به لقایش بخشیدم بابت این سردرد کوفتی:( فردا میام میخوانمتان..برای دعوت های خوب خوبتان سپاس...
اگه تونستید حدس بزنید کدومش اصل و کدومش ده تومنیه :دی  برای خودم هم جای سوال دارد دیگر!عجیب شده است..اینکه همه اش عینک های من از جناحین خاص می شکنند که البته خیلی خوشحال کننده نیست..عینک اولی رو گرون تر از دومی خریدم و مجبور شدم کلی بدون عینک بمونم چون دست کم دو سه هفته باید صبر می کردم تا یکی عین اش رو با همون مارک بخرم......بعدها وقتی فهمیدم ویفرهای این چنینی رو میشه با ده هزار تومان اطراف انقلاب خرید و اون موقع خیلی غبطه نخوردم که شکست..هرچند به عقیده من اصل بودن همیشه یک چیز دیگه است..اعتراف می کنم انتخاب عینک بدون بودن یک پارتنر با افکار مشترک کار سختیه..اون هم نگار که رژ لب محبوبش همیشه نارنجی تند بوده و معمولی ترین کفش اش 20 سانت پاشنه داره..هنوز هم نمیدونم چرا یکهو وسط چهار راه یادم افتاد عینک لازم دارم و اونو با خودم بردم..اینکه تنهایی بین مدل های مختلف روی میز انتخاب کنی و در نهایت هم با هیچ یکی شون نتونی روزنامه بخونی و همون مثال معروف اتفاق جالبی نیست..هست؟(میگم تنها چون نگار با هیچ یک از عینک هایی که من به چشم می زدم موافق نبود) و این سختی اش رو دو چندان می کرد..پسرک تمام هوش و حواسش به سلکشن های ما بود...هر ویترینی رو که نگاه می کردیم می آمد سمت ما...نگار خیلی زود خدا حافظی کرد و من چه قدر خوشحال شدم مجبور نیستم تو رودبایستی اون یک فرم لس 2012 بخرم که مطمئنا به چشم های گاوی من نخواهد آمد.حوالی ساعت نه و نیم و با نق نق های فراوان مردک فروشنده اون هم فقط بعد از ده دقیقه معطلی ما برای خرید من موندم و آون همه فرم و فروشنده کلافه و پسرک ریزه خور که یواشکی انتخاب هامو دید میزد و آخرش هم یک Rey ban جمع و جور قرمز برای خودش خرید با بند عینک مشکی. و بلاخره تصمیم گرفتم همونی رو که اولین لحظه دیدمش و به خاطرش آمدم داخل مغازه رو انتخاب کنم..بعد از پانزده شانزده سال عینک زدن انتخاب اونچه که به توقعاتم نزدیکتره کار چندان وقت گیری نیست...خیلی به اینکه سلایقم مورد توجه اطرافیان و همسالانم قرار بگیره بها نمیدم..همیشه اون چیزی رو که دوست داشتم اولویت دادم به بقیه ریزن ها...این رو انتخاب کردم فقط چون دوستش داشتم..البته بماند که مامانم کلی نثار ما نمود که " انقدر نرو عینک های این پیاز فروش سر بازار رو بخر بزن چشمت و مثل دخترها ملوس باش و اینا :)) ..." اما من از اونچه که روی چشم داشتم لذت میبردم و در در تمام مدت فرم ام رو جلوی آینه تست میزدم که بهم میاد یا نه؟!! اومدم اینجا که بنویسم آخرین بار دم مترو ولیعصر با هم چه قراری گذاشتیم!!؟ حالا نشان به آن نشان :)  +از اینکه یک چیزی بخرم بیام اینجا بنویسم یه جوری میشم ولی عینک قضیه اش خیلی فرق میکنه..تیک ایت ایزی ..
این پست دیشب نوشته شده بود و تنها برای دقایقی روی پیج بود..نمیدانستم دوستانی چون شما دارم که انقدر بنده نوازی می کنند.پیشکش همه آنان... +لذت خواندن این پست فقط نصیب کسانی میشه که الان  بیدارند و عشق باز.حذف خواهد شد :) نیمه های شب پرتقال پوست کندن.. این موقع از شب فیلم دیدن.. دقیقا همین تایم دوست پسرت رو خواب کنی و به عصر بارونی دیروز فکر کنی.. که دو نفره صدای بارون رو گوش کردید..که... اون بهت زنگ زد و صدای شر شر بارون تهران رو باهم گوش کردید و بهت گفت که دوستت دارم..و خندید با اون صدای مسحور کنن ده و مردونه اش.. خندید ... . تو هم خندیدی فکر کردن به کیک شکلاتی امروز و  آب بازی توی وسط بخش و خندیدن های بلند بلند و لبخند پیرمردی که بی دلیل بهت خندید و از تاکسی پیاده شد تنها به خاطر اینکه پول خرد نداشت و کرایه اش رو حساب کردی و.. و یاد پدرت افتادن و آخرین باری که بوسیدتت و گفت "دوستت دارم" میتونه بهترین اتفاقاتی باشه که در یک شب دلگیر شهریور می تونه اتفاق بیفته. +شاید تو هیچ وقت اینجا رو نخونی بابا.ولی من امشب دلم برات تنگ شد :)) بوس /

این پست دیشب نوشته شده بود و تنها برای دقایقی روی پیج بود..نمیدانستم دوستانی چون شما دارم که انقدر بنده نوازی می کنند.پیشکش همه آنان...


+لذت خواندن این پست فقط نصیب کسانی میشه که الان  بیدارند و عشق باز.حذف خواهد شد :)

نیمه های شب پرتقال پوست کندن..

این موقع از شب فیلم دیدن..

دقیقا همین تایم دوست پسرت رو خواب کنی و به عصر بارونی دیروز فکر کنی..

که دو نفره صدای بارون رو گوش کردید..که...

اون بهت زنگ زد و صدای شر شر بارون تهران رو باهم گوش کردید

و

بهت گفت که دوستت دارم..و خندید

با اون صدای مسحور کنن ده و مردونه اش..

خندید ... .

تو هم خندیدی

فکر کردن به کیک شکلاتی امروز و 

آب بازی توی وسط بخش

و خندیدن های بلند بلند

و

لبخند پیرمردی که بی دلیل بهت خندید و از تاکسی پیاده شد

تنها به خاطر اینکه پول خرد نداشت و کرایه اش رو حساب کردی

و..

و یاد پدرت افتادن

و آخرین باری که بوسیدتت

و گفت "دوستت دارم"

میتونه بهترین اتفاقاتی باشه که

در یک شب دلگیر شهریور می تونه اتفاق بیفته.


+شاید تو هیچ وقت اینجا رو نخونی بابا.ولی من امشب دلم برات تنگ شد :)) بوس /

    





این پست دیشب نوشته شده بود و تنها برای دقایقی روی پیج بود..نمیدانستم دوستانی چون شما دارم که انقدر بنده نوازی می کنند.پیشکش همه آنان...


+لذت خواندن این پست فقط نصیب کسانی میشه که الان  بیدارند و عشق باز.حذف خواهد شد :)

نیمه های شب پرتقال پوست کندن..

این موقع از شب فیلم دیدن..

دقیقا همین تایم دوست پسرت رو خواب کنی و به عصر بارونی دیروز فکر کنی..

که دو نفره صدای بارون رو گوش کردید..که...

اون بهت زنگ زد و صدای شر شر بارون تهران رو باهم گوش کردید

و

بهت گفت که دوستت دارم..و خندید

با اون صدای مسحور کنن ده و مردونه اش..

خندید ... .

تو هم خندیدی

فکر کردن به کیک شکلاتی امروز و 

آب بازی توی وسط بخش

و خندیدن های بلند بلند

و

لبخند پیرمردی که بی دلیل بهت خندید و از تاکسی پیاده شد

تنها به خاطر اینکه پول خرد نداشت و کرایه اش رو حساب کردی

و..

و یاد پدرت افتادن

و آخرین باری که بوسیدتت

و گفت "دوستت دارم"

میتونه بهترین اتفاقاتی باشه که

در یک شب دلگیر شهریور می تونه اتفاق بیفته.


+شاید تو هیچ وقت اینجا رو نخونی بابا.ولی من امشب دلم برات تنگ شد :)) بوس /

    





وقتی به کسی احتیاج داری..وقتی با تمام وجودت صداش میکنی.وقتی به هزار آِیین و ترفند براش ییغام میفرستی و نمیاد.وقتی انقدر منتظرش میمونی که بیاد و به پشتوانه قولی که داده "نمیذارم کسی اذیتت کنه حتی اگه پ باشه.." وقتی دلت حضور مردانه اش رو..شونه های امن اش رو خواست و نیومد..وقتی دلت ریخت و نبود که آرومت کنه..وقتی دو شب تا صبح تا صبح از استرس مردی و نیومد چون غرورش اجازه نمیده که وقتی بهش گفتی برو دوباره برگرده..وقتی  با صدای بلند گریه کردی و اولین سیگار زندگی ات رو کشیدی.وقتی احساس رعب همه وجودتو گرفت..وقتی دیدی جدی جدی هیچ کس همراه نیست حتی مرد محبوب برنزه ات..اونوقته که تازه یادت میوفته ای وای بر من..اصلا  همون نباشه بهتره.. مرد بودن ادعای بزرگیه که هرگز به من امنیت اش رو نشون ندادی ؛وقتی خیلی بهت نیاز داشتم...و درست در همین شرایط از کسی که انتظارشو نداری چیزی میبنی که یادت میره چه قدر تنهایی..یه وقت هایی میبینی یک کسی همیشه گفته "من باهاتم .." و تو یک عمر ندیدی اش..یک آدم دیگه به غیر از تو..که من یک عمر فکر میکردم دروغ میگه و همیشه پس اش زدم..و همیشه جوابش رو نگفتم چون با تو خوش بودم.. خیلی تلخه که یک غریبه بیاد و نقش تو رو ایفا کنه..این خیلی تلخه.خیلی.تلخه برادر من..تلخه آدم حسابی..تلخه بشر..تلخخخخخ * درد داشتم..و به هیچ جای دنیا بر نخورد آه من! من آهنگ آپلودم رو اینجا براتون میذارم. محبوب ترین نوا برای من در روزهای بیست سالگی ام.عشق کنید وقتی میشنویدش.این آهنگ برای من حکم عسل را دارد. +کامنت های در مورد پست تایید نمیشود مگر در مورد ملودی آپلود شده..البته با اجازه شما :) بعدنوش : درد یعنی سرت به سنگی بخوره که روزی به سینه میزدی..
وقتی به یک چیزی نگاه می کنم تمام فکرمو به خودش مشغول می کنه.وقتی نگاه می کنم انگار تمام اون جسم داره با حجم بی زبانی اش با من حرف میزنه..حرف میزنه و خاطرات اولین ها رو برای من زنده می کنه.بدون اینکه در بزنه وارد اتاق خوابم میشه.هنوز دارم به گلی که اون روز از فرشته برام خریدی نگاه می کنم.کجاست این زیرسیگاری من..؟تو این خونه هیچ آشغالی سر جاش نیست..کوش؟؟؟تو گفتی صورتی یا زرد قناری اش خوشگل تره..ولی من توسی اش رو انتخاب کردم..یا نه گفتی سورمه ایی آره..فکر کنم گفتی سورمه ای اش بیشتر به کیف ات میاد..نمی تونم ذهنمو متمرکز کنم.باز خل بازی هاش گل کرده..مگه با تو نیستم.بیست دقیقه است داری به چیه اون گل مسخره نگاه می کنی؟با تمام قدرت سرش داد میزنم از برو بیرون..وقتی دارم به چیزی فکر می کنم یا در صحنه ایی غرق نگاه شدم دوست ندارم کسی مزاحم افکارم بشه...دلم میخواد خرخره طرفو بجو ام..گفتی ماهگرد دوستی مون هربار  یکی از این گل ها میخریم..من گفتم اون وقت کوله ام پر میشه از گل های پارچه ایی که! بعد با صدای بلند زدیم زیر خنده پخ....وقتی با تلفن صحبت می کنم.وقتی کتاب می خونم وقتی دارم فکر می کنم کسی سمت من نیاد.....کسی منو صدا نکنه..هیچ کسی..عصبانی میشه از اتاق میره بیرون درب رو می کوبه پشت سرش و با صدای بلند تلوزیون نگاه می کنه و چایی اش رو هورت می کشه..اونقدر بلند که فروشنده عصبانی شد خلوت شیک و موزیکال بوتیک اش رو بهم زدیم..بعد از ده دقیقه بازی کردن با گل ها و انتخاب کردن و فکر کردن درباره ست کردنشون با کیف هام تو با لحنی که فقط من میشناختم پشت اون جدیت چه مسخره بازیا و شیطنت هایی نهفته است گفتی: عزیزم!! میخوایی اصلا اون یکی ویترین رو هم نگاه کنی؟ فروشنده در حالیکه خیلی کلافه به نظر میرسید چپ چپ نگاه می کرد و من نمیتونستم جلوی خنده ام رو بگیرم.آخرین بار کی خندیدم ؟چرا یادم نمیاد..!!صدای اخبار هنوز انقدر بلنده که نمی تونم تمرکز کنم تو چه رنگی رو بیشتر دوست داشتی.آمار کشته های زلزله رسید به چند نفر!!خیلی وقته دیگه خندیدن غیر منطقی به نظر میرسه..هنوز دارم به گل توسی که با هم انتخابش کردیم فکر می کنم و به  زیر سیگاری که آخرین بار کجا دیدمش !
دلمان یک سری ملودی های خوشگل خوشگل میخواهد... از هر سلیقه شما یک شاخه گل میخواهم...کد آپلود شده آهنگ هایتان را اینجا بگذارید برای ساختن یک آلبوم ماندگار... من حالا اینجا یک آلبوم زیبا دارم نه از ملودی های شما از تنهایی هاتون که زیر لب با آهنگ و خواننده زمزمه می کنید و لب میزنید :) از اینکه وقت گذاشتید متشکرم..روسفیدمون کردید. یک به یک شونو دانلود کردم که در لحظه هام استشمامشون کنم زیر پوست شب..صداهاتون رسا :)) ممنون برای هدیه های نازتون. + امضاع : رها :0)

دلمان یک سری ملودی های خوشگل خوشگل میخواهد...

از هر سلیقه شما یک شاخه گل میخواهم...کد آپلود شده آهنگ هایتان را اینجا بگذارید برای ساختن یک آلبوم ماندگار...


من حالا اینجا یک آلبوم زیبا دارم نه از ملودی های شما از تنهایی هاتون که زیر لب با آهنگ و خواننده زمزمه می کنید و لب میزنید :) از اینکه وقت گذاشتید متشکرم..روسفیدمون کردید.

یک به یک شونو دانلود کردم که در لحظه هام استشمامشون کنم زیر پوست شب..صداهاتون رسا :)) ممنون برای هدیه های نازتون.

+ امضاع : رها :0)