" آقای کیوسک "






















۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

با دست قلمبه نوشتن بیش تر از اینکه درد داشته باشد یک جوری ایست.... یعنی چطور بگویم یک طور عجیبی است . الان هم با همین قلمبگی بامزه اش دارم می نویسم که چه قدر حرف دارم برای گفتن و نوشتن اما چه کنم که دردِ دست هیچ سازِ موافق نمی زند برای تایپ کردن جمله هایی که توی ذهن ام ردیف می کنم ،خاصه که دست ِ ناموافق دستِ راست باشد .ببخشید این غیبت های یکی در میانم را . دستم با سپیدی گچ ها دوست شده و من این روزها بیشتر از اینکه بتوانم بنویسم دارم کتاب می خوانم شما هم بخوانید : خداحافظ گاری کوپر .رومن گاری .
قرمز بپوش ! که جهان با لب‌هات هماهنگ شود، این‌گونه سرخ، همین‌گونه سرخ‌تر، قرمز بپوش، و با خودت چیز مبهمی زمزمه کن!من این شعر رااز لب‌های تو سروده‌ام...   */کامران رسول زاده . +به نفیسه رضایی برای قلب نازنینش ؛ ++عکس هم از خودِ دختر .
" آنگاه که تنها شدی  و در جستجوی یک تکیه گاه مطمئن هستی بر من تکیه کن ." نمل/79    */ عنوان از ذکر یونسیه .