" آقای کیوسک "






















وقتی به فردا فکر می کنم که باز قراره سرکار چه داستانی حالم رو بد کنه،دلم می خواد بمیرم! فکر اینکه دوباره صبح روز بعد با دختری که ازش متفرم(واقعا متنفرم) قراره روبه رو بشم و طبق قوانین اونجا نباید کوچکترین توهین و بی احترامی ایی بهش بکنم روانی م می کنه .نه میشه قورتش داد نه بالا آوردش..تحملش داره سخت می شه تصور اینکه روزی یکی دو سه بار به بهانه های کار مجبوریم همدیگر رو ببینیم یا بهم تلفن کنیم خل میشم. هیچ راه حلی هم برای ندیدنش نیست و این منو عذاب می ده.تمام ترفندش هم پیش مافوق و بقیه گریه اش ه،حالا شما تصور کنید جلسه ایی رو که این دختر مدام گریه گریه حرف هاشو می زنه و همه فکر می کنند من چه پدر دراری هستم..حرصم رو درمیاره..حرصم رو در نیار.دختره پر رو !

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی