" آقای کیوسک "






















داشتم فکر می کردم ما خیلی خوش شانسیم که همدیگر را داریم ،خوش شانسیم که می توانیم دست همدیگر را بگیریم و برای چند دقیقه به بدی های دور و برمان فکر نکنیم.نه؟ قبول داری تمام لحظه های خوش بختی ایی را که در کنارمان حس می کنیم بیش تر به خاطر شانس خوبمان است تا هر فال نیک دیگری؟من فکر می کنم اگر من تو را دوست دارم،اگر تو مدام حواست به اتفاقات دور و بر من است تا چیزی آزارم ندهد،اگر سوتی هایمان را کسی نمی بیند،نمی فهمد،اگر خودمان با خودمان حال می کنیم،اگر حرف های هم را می فهمیم و از همین درک متقابل لذت می بریم یعنی خوش شانسیم که این اتفاق های خوب خوب پشت سر هم می افتد دیگر،غیر از این است؟ ما آدم های خوش شانسی هستیم که دیوانه بازی های هردویمان حد و مرز نمی شناسد و به تور هم خوردیم.نه؟ خوش شانسیم که قهر کردن هایمان دو ساعت بیش تر طول نمی کشد دیگر؟ن می دانم تو هم اینهمه چیزهای خوب را پای شانس ات می گذاری یا نه،اما؛ من هیچ توجیهی بهتر از شانس برای اینهمه اتفاقات خوش بلد نیستم.من دختر خوش شانسی بودم که تو مرا انتخاب کردی،من خوش شانسم.خوش شانسم لعنتی..مگه نه؟ میدانی؟به نظر من آدم های زیادی هستند که احساس خوش بختی در لایه لایه های زندگی شان نفوذ کرده، اما احساس خوبی که بین ما جریان دارد نامش بزرگ تر از آن است که در کلمه ها و جمله ها و یا حتی تمام نامه های عاشقانه نادرهای ابراهیمی به همسرانشان بگنجد،حس بین من و تو چیزی فراتر از این واژه مقدس"عشق" است.تصورش را کن!نامی فراتر از ع ش ق ! هیچ فکرش را می کردی که انقدر خوش بخت باشی؟هان؟ هیچ میدانستی روزی کسی بیاید برای تو توی یک صفحه مجازی بنویسد "تو را با همه عیب هایت دوست دارم" و همه آن را بخوانند! اصلا تو میدانستی که  من تو رابا هم اشکالات ریز ریزت،با آن زبان تندت،با آن پشت فرمان رقصیدن هایت،با آن رشوه گرفتن هایت از لبانم،با آن فرورفتگی محو شده روی پیشنای ات،با آن مدل موهای مضحکت ات که دلم نمی آید بگویم "ایتالیایی" اش کنی دوستت می دارم.تو را من به خاطر زبان بازی هایت برای  تسخیر یک بوس کوچولو ازم .تو را..تو..تو ..توی لامصب را به خاطر آن همه استرس هایی که موقع رانندکی به جانم وارد می کنی و من احمق تا حالا به جای لذت بردن از خریت مطلقت چشم هایم را می بستم و بازویت را چنگ می زدم،به خاطر دیوانه بازی های پی در پی ات دوست می دارم.میدانستی چه قدر برای روزهایی که این همه وقت کنارت سوت نزدم،آواز نخواندم،خنده نکردم؛و عصبی بودم پشیمانم! ما آدم های خوش شانسی هستیم که توی ترافیکی آن عروس و داماد افتادیم و آنقدر تا توانستیم بوق زدیم کنارشان تا بالاخره باهاشان دوست شدیم.ما خوش شانس بودیم که پدرت ما را توی صف پمپ بنزین ندیده بود.نه؟ خوش شانس بودیم که توی چراغ قرمز خیلی جدی شیشه را زدی پایین و از راننده بغل دستی ات پرسیدی " آقا،شما میدونی آدم دیوانه یک دختر باشه یعنی چی؟" و راننده خندید و چیزی بارمان نکرد..اگر خوش شانس نبودیم اینهمه اتفاقات قشنگ برایمان نمی افتاد.خوش شانسیم مگه نه؟..خوش شانسی که شاخ و دم ندارد. من خوش شانس بودم که تو با آن دیوانه بازی های منحصر به فردت به دامم گرفتار شدی دیگر.خوش شانسی از این بالاتر که من تصورش را هم نمی کردم روزی درمانگر کسی باشم که حین لحظه به لحظه کار کشیدن از دست هایم زیر آنهمه سیم و آب مقطر و بوی الکل و کپ هعی به دست هایم نگاه کند و انگشت هایم را ببوسد و سبحان الله بگوید.خوش شانس بودم که تو را.. راستش فکرش را هم نمی کردم برای" یک حال خراب من " مرخصی ساعتی بگیری فقط برای دو دقیقه و بعد از آنهمه بدو بدو دزدکی مرا بنشانی توی ماشین پدرت و توی تاریکی کوچه های شلوغ، توی همان صد و بیست سی ثانیه ترس از نگاه مردم حسود شهر آنقدر محکم و حقیقی بغلم کنی  و فقط گونه ام را ببوسی بدون آنکه به لب هایم تجاوزی کنی.خوش شانس بودم که آمدهی دست هایم را بگیری و با همه دلقک بازی هایمان جدی شوی و بگویی " تو برای من بهترینی"...و مجابم کنی که ما برای هم بس ایم.من برای همه این اتفاقات قشنگ خوش شانسم مگه نه؟من برای لبخندهایی که خیلی طبیعی اند وقتی کنار توام از لبهایم نمی افتد خوش شانسم؛به خدا من خوش شانس ترین دختر این شهر و این کشورم.مگه نه؟ +از صمیم قلب دلم می خواست بیایم زیر این پست بنویسم "نوشته شده به تاریخ همین روزها." ولی اگر بخواهم دقیق تر بگویم باید بنویسم"نوشته شده به تاریخ روزهایی که خیلی وقت است گذشته،ولی هنوز مزه اش زیر زبان مغزم جا خوش کرده"

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی