" آقای کیوسک "






















چه قد زود صبح میشه .لع نتی .. شب تا چشمامو میام ببندم ساعت زنگ میزنه؛درب دستشویی کوبیده می شه،صدای سیفون چرتم رو پاره می کنه و شیرِ آب ه که همینجوری وازه .. و شب هایی که زود سر می رسه ، عصرایی که هنوز نصف کارامو انجام ندادم و باید برگردم خونه .روزهای کوتاه ..برنامه های کوتاه ..هدف های کوتاه مدت .. زندگی داره روال کوتاهی رو طی می کنی.شب ها زود صبح میشه.هر صبح زود شب میشه و آخرش هم هیچی به هیچی. من هر روز روی فرنگی یواشکی چرت می زنم اولِ صبح، ده دقیقه از وقتِ شیفتِ دومم رسما می دزدم برای شیفتِ اول..لبخندای الکی میزنم که بگم من خیلی خوب خوشحالم و ماگِ قهوه ام رو پر می کنم از دونه های شیرخشکِ داخلِ ظرفِ استیلِ تهِ کابینت و یک سریِ اتفاقاتِ کپی پیست شده متدوال که هر روز برام اتفاق می افته رو هربار یه جور رنگ می زنمشون که احساس کنم زندگی فرقی با دیروز و روزِ قبل ترش کرده ، اما هنوز اون اتفاقی که فهیمه جون حرفشو زد برام نیفتاده و این منو نگرانم می کنه .نکنه مریضی ایی چیزی دارم! پس چرا خون ریختم؟ ذبحِ اسلامی ؟! توووی محیطِ کار با زنان باید یک جور رفتار کرد با مردان یک جور.این دوتا هیچ ربطی به هم ندارند و من از اینکه موهامو کوتاه کردم به شدت پشیمونم. هوا سرده و شبا کوتاه .خوابشو زیاد کنید لطفا .    بداهه نوازی بشنوید (کلیک)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی