" آقای کیوسک "






















حالم داره از خودم بهم میخوره...خیلی احمق شدم..باورتان گر بشود گر نشود به طرز وحشتناکی بچه شدم...شمردم ..روزی پنجاه شصت تا اشتباه می کنم..پنجاه تا اشتباه در یک روز یعنی خیلی حرف ها!!از همون صبح و نحوه پهن کردن رو تختی و فین کردن اول طلوع توی سینک ظرفشویی بگیرید تا شخصی سوار شدن های موقع برگشتن از سرکار و چونه زدن سر 300 تومان کرایه تاکسی اضافی و خالی کردن همه خشمم روی راننده بیچاره.. در طول روز به فجیع ترین شکل ممکن گند میزنم به همه چیز..به همه آدم های اطرافم..به همه روابطم..به همه موقعیت هایی که براشون زحمت کشیدم..به همه چیزم.مثل احمق ها با مزاحم ها جر و بحث می کنم.جواب تک تک شماره ناشناس ها رو میدم و مثل دختربچه های خز مزخرف کم درک جواب یکی یکی اس ام اس های آقای مزاحم رو می نویسم و براش می فرستم..با نزدیک ترین و صمیمی ترین دوستانم طوری صحبت می کنم که انگار اون ها مسول شرایط مسخره الانم هستند.ادبیاتم به طرز وحشتناکی ری.ده..کمترین فحشم بی شرف.ه..امروز مامانم با صدای بلند جلوی همه اعضای خانواده سرم داد زد که"درست صحبت کن ر..برو توی اتاقت.هر وقت یادگرفتی ادبیات حرف زدن با خانواده ات چیه میایی بیرون و میتونی با بقیه غذا بخوری" و تا شب مثل اسب روی تختم می لولیدم و نت رو آباد می کردم برای خودم متاسفم..متاسفم که همه کتاب هایی که خوندم...همه چیزهایی که سعی کردم بفهمم..همه ساعت هایی که به فکر گذروندم و رشد کردم رو  رو زدم زیرم و مثل آدم های بی بن رفتار می کنم و حرف میزنم و غذا میخورم و راه میرم و..من این رها نبودم..من این رها نیستم..من خیلی موقر تر برخورد می کردم..خیلی مودب تر..من اصولا جواب هیچ شماره ناشناسی رو نمیدادم..با هر ننه قمری وارد مذاکره نمی شدم چه برسه به اینکه بحث کنم.من هیچ وقت هیچ آدمی رو مسخره نمی کردم حتی اگه واقعا مسخره باشه..من هر لفظی رو هر جایی به زبون نمی آوردم.هر مهمونی ایی نمی رفتم...این چند روزه اما نمیدونم چرا اینقدر ضعیف شدم.انقدر سست عنصر!!انقدر گستاخ!!همیشه از اینکه از آزادی عمل هام سو استفاده کنم..از اینکه موقعیت و جایگاه خودم رو نشناسم و خارج از چارچوب عمل کنم ،بدم اومده..انگار این آدم من نیستم.احساس می کنم یه آدم دیگه داره این رفتارهارو انجام میده.یعنی هنوز خودم هم توی کفم چه طور روم شد به همکار مردی که چهار ساله می شناسمش و فوق العاه باهاش رودروایسی دارم به جای اینکه محترمانه مثل همیشه بگم "آقای فلانی "اسم فامیلشو خالی خالی صدا کنم طوری که انگار کارمندم رو صدا می زنم...وای از خودم خجالت می کشم..می ترسم اوضاع رو هر روز خراب تر هم بکنم...حالم داره از خودم بهم میخوره...حالم داره از خودم بهم میخوره.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی