" آقای کیوسک "






















نشسته ام در خانه و به خیال خودم دارم استراحت می کنم.و حواسم نیستــ که آن بیرون پشت درب خروجی آپارتمان چه خبر است.درب اتاقم را بستم و فکر می کنم این بهترین حالت ممکن برای تمام کردن یک جمعه کسل کننده است.کافی میت دوبل، پیتزای بیات،ماهنامه ورق ورق شده،فیلم های تکراری و اس ام اس های بی مزه آن هم  از  طرفـ آدم هایی که منتظرشان نیستی.و جمعه ایی که در سکوتـ گذشت.وقتی کسی خانه نباشد بلدم چه طور خوش بگذرانم.اما جمعه ها خیلی نمی شود مجردی خوش گذراند.اتاق را تاریک می کنم،پاهایم را می چسبانم به شوفاژ و چشم هایم را می بندم و با خودم فکر می کنم که می شد لحظه های در خواب رفته یک جمعه سرد را طور دیگری گذراند.می شد رفت دفتر دوست پسر سابق و پشت پنجره سرتاسری اش ایستاد و  کلی حرف های بی رودربایستی زد و به مشروب خوردنش نگاه کرد.می شد کوله را برداشت و دوربین و هدفون و باطری اضافه و راه افتاد در سطح شهر و کلی عکس های خوشگل خوشگل گرفت.می شد رفت یکی از کافه های مرغوب شهر و پاستای داغ سفارش داد.می شد با یکی از آن مورد اعتمادهایش رفت کوه و از آن بالا به غروب نارنجی رنگ شهر نگاه کرد یا نه حتی رفت سینما و یک بار دیگر صحنه های "من مادر هستم" را زندگی کرد...می شد لباس مناسب پوشید و رفت پارک بانوان و دوچرخه سواری کرد.می شد یک دوش مرتب گرفت و ترتیب یک مهمانی چندنفره را در خانه داد با تخته و بطری  سایر مخلفات.می شد کمی حساب کتاب کرد و راه افتاد کتابفروشی های قدیمی شهر و دو سه تا کتاب وسووسه انگیز و ممنوع ال...خرید؛یا دست کم بین کتاب های شهر کتاب لولید.می شد رفت بلوار آزادی و دو سه سیخ جیگر خورد و از آن طرف بلوار به high level های طرف دیگر بلوار که داخل  تاریکی گرم و نرمــ ناندوس نشسته اند خندید که مک دونالد را به جیگر مغزپخت ترجیح میدهند.می شد  به بهانه خریدن یک ظرف سوپ از "تک خال" زد بیرون و دو سه تا فیلم توپ از انتهای صدرا خرید.می شد  رفت استخر و دو سه ساعت توی گرمایش گوشت گرفت.می شد اصلا رفت خارج از شهر و در مسیر جاده تبریز تا دلنوازان با صدای بلند ضبط خواند: وقتی باد آروم آروم موتو نوازش می کنه..و شاید کمی آنطرف تر رفت و هیجان انگیز ترین رولر کاسترهای دنیا را سوار شد.و یک تعطیلی جذابتر را ساخت. نشسته ام اینجا که چه؟معجزه شود؟خوب که فکر می کنم میبینم من بیخودی نشسته ام در خانه و به خیال خودم دارم استراحت میکنم .و حواسم نیستــ که آن بیرون درست پشت درب خروجی آپارتمان چه خبر است.. +علی چاروسائی تولدت مبارک. +یادم رفت نوشت: پست با الهام از سیگار پشت سیگارهای مه سا.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی