از وقتی آمدم اینجا دوتا گلدان هم با خودم آوردم ؛اینجا که می گویم منظورم اتاق های بزرگِ اشباع شده با دیوار پوش و بویِ مواد لابه لای MDF است که معمولا در مجاورتشان نمی توانند گیاهان رشدِ خوبی داشته باشند؛ با اینهمه اما وقتی می بینم علی رغمِ همه گل و گیاه هایی که تابه حال اینجا آمده اند و خراب شده اند ؛گلدان هایِ من روز به روز دارند سبزتر و زیباتر می شوند احساسِ خوبی بهم دست می دهد و وقتی جوانه نو رسِ کاکتوسِ کوچولویِ اتاقم را میبینم با خودم می گویم هرچند اگر به جایِ همه آوازهای بومی ایی که برای گلدان هایم می خوانم ؛هر صبح برای مردی آواز می خواندم احتمالا الان به جای دوتا گلدانِ کوچک می توانستم صاحب قلب بزرگِ یک مرد در زندگی ام باشم اما هنوز هم مطمئنم این گل ها هستند که باید برایشان لورکا خواند و بهشان لبخند زد و نه هیچ کسی دیگر .
+عنوان از گروس عبدالملکیان .
++تصویر گلدان هایم را می چسابانم روی اینستاگرام .