" آقای کیوسک "






















ما ناهارخریدیم.ما به سمت پارک بانوان حرکت کردیم.ما سر لخت "دنر" گاز زدیم.من تاپ سفید ترکم را پوشیدم و دوچرخه سواری کردم.ما مانتوهایمان را کندیم..ما کلی زیر سایه درخت چایی خوردیم و او تنباکو سوزاند.ما یک ساعت را برای خودمان بودیم.ما فقط یک ساعت از کل هفته را با هم گذراندیم.او از شوهرش گفت.از مدیر عاملی که اجازه ادامه تحصیل به او را نمیدهد..از استادی که عاشقش بود و هست..من موزیک های تند تبریزی را گوش کردم و اونسزهایم را استپ کردم و با لهجه شیرین او ترانه های بومی سرزمین اش را زمزمه کردم...من با او بلند بلند آواز خواندم..گجه لر...فیکریندا..یاتا بیلمیرم.....بو فیکرین باشیم دا یاتا بیلمیرم...آیریلیخ..آیریلیخ ..آمان آیریلیخ!!!....هر بیر درده اولا...یامان آیریلیخ....من دور از چشم مادرم روی ساندویچم سس فراوان زدم..و با نی نوشابه خوردم..ما آبمیوه های قرمز خوردیم..سقز جویدیم...و من از بوفه آنجا تی بگ خریدم او پیک پیک برای خودش آب شنگولی می ریخت.و به من می گفت :هنوز هم که مثل ان موقع ها پاستوریزه ایی!! پشت چشم نازک میکنم و با فیس می گویم: "من فلسفه خودم را دارد دختر جان!!هیچ وقت هم مشروب نمیخورم " و او با آن لهجه قشنگ و شیرینش که حرف هایش را می کشد جواب میدهد که " گر می نخوری طعنه مزن مستان را ها رها خانم "..ما مشاعره می کنیم..من ر میدهم و او ی..من سین میدهم و او ع..ما بعد از سه سال همدیگر را اتفاقی در دانشگاه دیدیم.ما همان روز همان لحظه برنامه مان را جور کردیم و به همه کارها و برنامه هایمان گفتیم: درک!!ما ساعت سه برگشتیم.او به سمت شوهری اش و من به سمت محل کار..ما خوشبختیم..که دوستان خوبی داریم.ما خیلی وقت بود با هم ناهار نخورده بودیم.ما.. ما ناهارخریدیم.ما به سمت پارک بانوان حرکت کردیم.ما سر لخت "دنر" گاز زدیم.من تاپ سفید ترکم را پوشیدم و دوچرخه سواری کردم.ما مانتوهایمان را کندیم..ما کلی زیر سایه درخت چایی خوردیم و او تنباکو سوزاند..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی