با دست قلمبه نوشتن بیش تر از اینکه درد داشته باشد یک جوری ایست.... یعنی چطور بگویم یک طور عجیبی است .
الان هم با همین قلمبگی بامزه اش دارم می نویسم
که چه قدر حرف دارم برای گفتن و نوشتن اما چه کنم که دردِ دست هیچ سازِ موافق نمی زند برای تایپ کردن جمله هایی که توی ذهن ام ردیف می کنم ،خاصه که دست ِ ناموافق دستِ راست باشد .ببخشید این غیبت های یکی در میانم را .
دستم با سپیدی گچ ها دوست شده
و من
این روزها بیشتر از اینکه بتوانم بنویسم دارم کتاب می خوانم
شما هم بخوانید : خداحافظ گاری کوپر .رومن گاری .