" آقای کیوسک "






















۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تو و این خونه رو باهم میخوام» ثبت شده است


دختر بودن.دخترانگی را حس کردن معنی لطیف  دوست بودن حس خارق العاده ایی است.دختر که باشی،می توانی حس کنی خیلی چیزها را توی خودت.زنانگی ات که دوستت شود خود به خود پیدا می شود خیلی از عاطفه ها در درونت.پسر بودن به تو این امکان را می دهد که درک کنی تمام ابعاد یک "زن " را و گاهی حتی دلتنگ چیزهای نداشته ات شوی.برای اینکه احساس کنی،برای اینکه نیاز را احساس کنی لازم نیست "همه چیز تمام"باشی،همین قدر که بدانی "خیلی زیبایی" برای عاشقی کردن کافیست.دختر که باشی،دختر خانه که باشی،شب که می شود می نشینی روی تختت خط میکشی یک خط دیگر روی تقویم بالای تختت را که چند شب دیگر گذشت؟و چند روز دیگر باقی است،نفس عمیق می کشی و آهسته با خودت مرور می کنی...دست ها..دست ها..لب ها..پسر بودن به تو این امکان را می دهد که نیاز کردن را تمرین کنی،یاد بگیری "باید برای به دست آوردن" تلاش کنی،حتی اگر شده ناز بخری.دوست باشی.از غرورت کم کنی و به جایش ع.ش.ق بدهی.حس بگیری...هرچه قدر هم که خشک باشی،بی روح باشی،ذهنت درگیر درس باشد یا توی بوتیک های درجه یک قبل از ظهر جامانده باشی،دختر که باشی این موقع های شب دراز می کشی روی تخت و با خودت مرور می کنی...چشم ها..چشم ها...پاها.دست خودت نیست توی دخترانگی ات گاهی بین هزارتا رویای ساده و مبهم،توی افکار نه چندان مغزپخت ات به جایی می رسی که روی یک لحظه در ذهنت چشم هایت را زوم می کنی روی آغوش امن اش،حس اش می کنی،خوب میپزی اش توی ذهنت بعد رویش میخ می شوی،و برای چند لحظه لبخندی عمیق تمام پهنای صورتت را پر می کند.پسر که باشی می توانی همه این ها را احساس کنی.و با تمام ابعاد خوب خوبش زندگی.می توانی سرشار از انگیزه شوی..می توانی دست هایش را بگیری و دنیایت را از نو بسازی..حتی وقتی احساس می کنی حواسش پرت روزمرگی های دیگر است،شاید "او" خواب باشد،شاید "شیفت" باشد.شاید از تو و شهر تو "دور" باشد یا حتی نیم ساعت پیش با او بحث کرده یاشی اما "حس " اش کنی،احساس کنی لبخندش را کم داری.دختر یا پسر فرقی نمی کند،آدم که باشی،انسانیت که داشته باشی،می توانی یکی را پیدا کنی برای خودت که تمام این حرف ها را برایت خلاصه کند توی بودنش،هرطوری هم که باشی "دوستــ خوب" که باشی می توانی تمام این کلمه را نفس بکشی و روی همین عکس خوایت ببرد.فقط یادت باشد دوست که باشی؛تمام دنیا،چشم هایش..چشم هایت..چشم هایش..

و دیگر هیچ.



خودم را میزنم به آن راه..خودش را میزند به آن راه که هیچ چیزی نشنیده است.تظاهر می کند هیچ چیز نشنیده است.ندیده است.صداها را پچ پچ ها را.هیچ حواسش به خودش نیست.پیچ و تاب می خورند،هر دوی آن ها.تمام ماشین را بخار گرفته،صدای نفس نفس زدن هایشان باید بلند شده باشد.باید خیلی زیاد باشد که هیچ چیزی زیر شیشه های بخار گرفته 206 سفید انتهای کوچه مشخص نیست.از دور که نگاه می کنی همه افکارت پر ت می شود یک گوشه نیازهایت،اصلا حواست به اطرافت  نیست.عصر رویایی ایی باید باشد،لحظه های داغی که زیر یک درخت قدیمی با برگ های نسبتا پهن اش توی ماشین پر از ترس و لرز بیتوته کرده باشی.باید خیلی دوستش داشته باشی ..باید خیلی اهل ریسک باشی..خیلی خودخواه باشی و خیلی دلبسته که ساعت 4 عصر بتوانی لب هایت را زیر سایه یک درخت کهن سال به خلوتی خیابان ببخشی،چشم هایت را ببندی و بگویی دوستت دارم...از کنار ماشین که رد می شوم،هیچ صدایی نمی شنونم.هیچ حرکتی ذهنم را تحریک نمی کند.از آن طرف کوچه رد می شوم.حواسم به خودم است،دست کم سعی می کنم باشد.نزدیکی های ماشین که می رسم هنذفری لعنتی صدایش قطع می شود.برای اینکه صداهای احتمالی دست و پا زدن های بی صداشده دخترک را از توی ماشین در بسته بشنوی احتمالا لازم نیست خیلی گوشت را تیز کنی.خودم را میزنم به آن راه..از همان وسط کوچه برمی گردم عقب.کوچه بعدی راهم را دور تر می کند اما اشکالی ندارد.الان،این لحظه،این کوچه مال کسانی دیگر باید باشد،خلوتی اش باید حفظ شود.درب جعبه آدامس را باز می کنم.گوشی را ریست می کنم و از نو play می کنم..از سر خط برایتان می نویسم

باید خیلی دوستش داشته باشی ..باید خیلی اهل ریسک باشی..خیلی خودخواه باشی و خیلی دلبسته که ساعت 4 عصر بتوانی لب هایت را زیر سایه یک درخت کهن سال به خلوتی خیابان ببخشی،چشم هایت را ببندی و بگویی دوستت دارم..



     

زنعضو ضعیف جامعه نیست ،عنصر حساس هستی است.آلت ارضا نیست اوج زیبایی روحانی است. بازی کودکانه جوانک های شهر نیست ؛معمای پیچیده تاریخ ،لطیف ترین دلیل برای دوست داشتن است.حسود نیست یکتا پرست است.کم طاقت نیست مسولیت پذیر است.فتنه گر نیست محجوب است.زیاده خواه نیست طالب رشد است.قشر دست آلود شونده نیست زیبایی مجسم است.بی منطق نیست،عین درایت است می تواند فاطمه باشد،هلن کلر شود،انوشه انصاری باشد،اپرا وینفری شود.می تواند نگین افتخارات جامعه بشری شود.زن احساسی نیست معنای رافت است.وسوسه برانگیز نیست،ناهماهنگ نیست،خودرای نیست منظومه انسجام است.زن این واژه دو حرفی کم حرفی نیست ،بی نهایت است.خدای اجابت است،رسول ایمان است یکتای هنروری است.زن را باید تعریف کرد باید شناخت،باید نسبت به ابعاد پیچیده اش معرفت پیدا کرد تا مورد قضاوتش قرار داد.برای اینکه زن را فهمید باید ساعت ها آندره میشل و عقایدش را تفسیر کرد،باید روزها ادیان خواند،ماه ها فکر کرد،سال ها توبه کرد،یک عمر به زیبایی اش نگاه کرد تا در آفتاب محبوب ترین خلقت عالم گرما گرفت.زن موجود دوپای ماشینی نیست مظهر تکامل است خلاصه تمام خوبی هاست.لبخند :) خداست.عاطفه ناتمام است.برای نگاه کردن به جبروتش باید وضو گرفت باید.باید خاص بود.باید طالب حقیقت بود.باید زیبا پرست شد.باید ریاضت کشید باید از مادیات برید.باید عارف بود.باید هزار شب تا صبح ذکر گفت.باید از نخل جهان بالا رفت.خوب به پروانه ها نگاه کنید،زن مبدا تمام این زیبایی هاست.مژه خداست.طلای آفتاب است.مس غروب است.مینای سنگ است.لیوان نرگس است.اما افسوس که در این مسافرخانه فرهاد کش...


خوبی داشتن دوستان دانا به این است..می نشینند پشت تریبون و کرور کرور عشق در حلق می اندازند و از نوا می خوانند.

بچه های شور دوستانی هستند که زحمت این پست را کشیدند تا بشنوید  آنچه اینجا نوشته شده بود را...

لینک دانلود فایل صوتی پست ..




     

زنعضو ضعیف جامعه نیست ،عنصر حساس هستی است.آلت ارضا نیست اوج زیبایی روحانی است. بازی کودکانه جوانک های شهر نیست ؛معمای پیچیده تاریخ ،لطیف ترین دلیل برای دوست داشتن است.حسود نیست یکتا پرست است.کم طاقت نیست مسولیت پذیر است.فتنه گر نیست محجوب است.زیاده خواه نیست طالب رشد است.قشر دست آلود شونده نیست زیبایی مجسم است.بی منطق نیست،عین درایت است می تواند فاطمه باشد،هلن کلر شود،انوشه انصاری باشد،اپرا وینفری شود.می تواند نگین افتخارات جامعه بشری شود.زن احساسی نیست معنای رافت است.وسوسه برانگیز نیست،ناهماهنگ نیست،خودرای نیست منظومه انسجام است.زن این واژه دو حرفی کم حرفی نیست ،بی نهایت است.خدای اجابت است،رسول ایمان است یکتای هنروری است.زن را باید تعریف کرد باید شناخت،باید نسبت به ابعاد پیچیده اش معرفت پیدا کرد تا مورد قضاوتش قرار داد.برای اینکه زن را فهمید باید ساعت ها آندره میشل و عقایدش را تفسیر کرد،باید روزها ادیان خواند،ماه ها فکر کرد،سال ها توبه کرد،یک عمر به زیبایی اش نگاه کرد تا در آفتاب محبوب ترین خلقت عالم گرما گرفت.زن موجود دوپای ماشینی نیست مظهر تکامل است خلاصه تمام خوبی هاست.لبخند :) خداست.عاطفه ناتمام است.برای نگاه کردن به جبروتش باید وضو گرفت باید.باید خاص بود.باید طالب حقیقت بود.باید زیبا پرست شد.باید ریاضت کشید باید از مادیات برید.باید عارف بود.باید هزار شب تا صبح ذکر گفت.باید از نخل جهان بالا رفت.خوب به پروانه ها نگاه کنید،زن مبدا تمام این زیبایی هاست.مژه خداست.طلای آفتاب است.مس غروب است.مینای سنگ است.لیوان نرگس است.اما افسوس که در این مسافرخانه فرهاد کش...


خوبی داشتن دوستان دانا به این است..می نشینند پشت تریبون و کرور کرور عشق در حلق می اندازند و از نوا می خوانند.

بچه های شور دوستانی هستند که زحمت این پست را کشیدند تا بشنوید  آنچه اینجا نوشته شده بود را...

لینک دانلود فایل صوتی پست ..




مهم نیست چند روز است غذا نخورده باشید..مهم نیست چه قدر فشار تحمل کرده باشید.مهم نیست چه قدر سختی کشیده و دقیقا چند کیلو  در مدت زمان کوتاه وزن کم کرده باشید همین که ببیندش فراموش خواهید کرد.فراموشتان خواهد شد چه قدر خسته اید..فراموشتان می شود همه آنچه را که میخواستید به او بگویید.تمام آنچه که در نبودش بر شما گذشته است.همین که چشم هایش را دیدید مست می شوید بعد با خود خواهید گفت: آیا من بیدارم؟ کم کم دلتان شروع به لرزیدن می کند..کمی که توی دلتان خالی شد رنگ رخساره از دست می دهید.دهانتان خشک می شود.احساس می کنید خون به مغزتان نمی رسد.به لکنت می افتید.دستانتان یخ می شود.قلبتان تالاپ  و تولوپ می کند.فقط نگاهش میکنید..قند در دلتان آب میشود.بوی تنش که به سرتان خورد دیگر زمینی نیستید.کافیست دستانش را هم به شما ببخشد تا جبرئیل زمان شوید..هوایی که شدید تازه به خودتان می آیید و مدام می گویید "دوستت دارم" این لحظات شیرین ترین لحظات زندگی شما خواهد بود با دوربین های روی صورتتان هزار بار از این صحنه عکس بگیرید..از لبخندهای یکریزتان..از اینکه در طول ده دقیقه هزار بار می گویید دوستت دارم و آخرش هم موقع رفتن باز  می پرسید: "میدونی دوستت دارم دیگه نه؟ " واوبا چشم هایی که خیلی مهربان است لبخند میزند مکث میکند بعد می گوید:منم همین طور.درست همین جای زندگی است که دلت میخواهد به لحظات عمرت اضافه شود حتی اگر روز قبلش تا صبح بیدار بوده باشی..مهم نیست چند روز است غذا نخورده باشید..مهم نیست چه قدر فشار تحمل کرده باشید.مهم نیست چه قدر سختی کشیده و دقیقا چند کیلو  در مدت زمان کوتاه وزن کم کرده باشید همین که ببیندش فراموش خواهید کرد.فراموشتان خواهد شد چه قدر خسته اید.و همین یک دنیا می ارزد.

+یعنی امشب خوشبخت تر از من آدمی وجود داره؟


                 



مهم نیست چند روز است غذا نخورده باشید..مهم نیست چه قدر فشار تحمل کرده باشید.مهم نیست چه قدر سختی کشیده و دقیقا چند کیلو  در مدت زمان کوتاه وزن کم کرده باشید همین که ببیندش فراموش خواهید کرد.فراموشتان خواهد شد چه قدر خسته اید..فراموشتان می شود همه آنچه را که میخواستید به او بگویید.تمام آنچه که در نبودش بر شما گذشته است.همین که چشم هایش را دیدید مست می شوید بعد با خود خواهید گفت: آیا من بیدارم؟ کم کم دلتان شروع به لرزیدن می کند..کمی که توی دلتان خالی شد رنگ رخساره از دست می دهید.دهانتان خشک می شود.احساس می کنید خون به مغزتان نمی رسد.به لکنت می افتید.دستانتان یخ می شود.قلبتان تالاپ  و تولوپ می کند.فقط نگاهش میکنید..قند در دلتان آب میشود.بوی تنش که به سرتان خورد دیگر زمینی نیستید.کافیست دستانش را هم به شما ببخشد تا جبرئیل زمان شوید..هوایی که شدید تازه به خودتان می آیید و مدام می گویید "دوستت دارم" این لحظات شیرین ترین لحظات زندگی شما خواهد بود با دوربین های روی صورتتان هزار بار از این صحنه عکس بگیرید..از لبخندهای یکریزتان..از اینکه در طول ده دقیقه هزار بار می گویید دوستت دارم و آخرش هم موقع رفتن باز  می پرسید: "میدونی دوستت دارم دیگه نه؟ " واوبا چشم هایی که خیلی مهربان است لبخند میزند مکث میکند بعد می گوید:منم همین طور.درست همین جای زندگی است که دلت میخواهد به لحظات عمرت اضافه شود حتی اگر روز قبلش تا صبح بیدار بوده باشی..مهم نیست چند روز است غذا نخورده باشید..مهم نیست چه قدر فشار تحمل کرده باشید.مهم نیست چه قدر سختی کشیده و دقیقا چند کیلو  در مدت زمان کوتاه وزن کم کرده باشید همین که ببیندش فراموش خواهید کرد.فراموشتان خواهد شد چه قدر خسته اید.و همین یک دنیا می ارزد.

+یعنی امشب خوشبخت تر از من آدمی وجود داره؟