" آقای کیوسک "






















به کفش هایم نگاه می کنم.به قرمزی شان.به اینکه آن ها را با چه عشقی می پوشیدم و چه طور راه میرفتم که برایت دلبری کنم.به کفش هایم فکر می کنم.و به راه رفتنم برای تو ؛جلوی عدسی های پرفروغ چشمان زیبایت.یادت می آید؟تو همه اش قربان صدقه ام میرفتی؛قربان دست و پای بلوری ات را می گفتی و من قاه قاه میخندیدم.می گفتی با آن قد کوته ات برو روی چهارپایه تا قدت برسد به گونه هایم و ببوسمت دختر جان و من باز می خندیدم..یادت می آید؟هروقت که می بوسیدمت چه می گفتی؟؟؟!! همین که لب هایم را از گونه هایت جدا می کردم نفس بلند عمیقی می کشیدی و می گفتی "جانم!!جانم" و من همین طور نگاهت می کردم.یادت می آید؟برایت مثل این فشنبل ها ها راه می رفتم با آن اداهای شاخص شان و تو هی غش می رفتی!!چه می گفتی؟چه میخواندی؟یادت هست"وقتی باد آروم آروم..موتو نوازش می کنه.."و من تمام اتاق را برایت دور میزدم و در شمالی ترین گوشه اتاق از تو  می ایستادم و از دور با موهایم برایت ناز می کردم..چه میخواندی؟؟یادت هست "طبیعت وجودتو اونقدر ستایش می کنه" حالا کجایند؟ستایش گر ها؟کجا هستند؟؟اصلا خودت کجایی؟کجایی که من دارم تنها تنها راه میروم..نگاه کن..ببین..این منم ؛رها!به کفش هایم نگاه کن..به قرمزی شان..به اینکه آن ها را با چه عشقی می پوشیدم و چه طور راه می رفتم که برایت دلبری کنم..به کفش هایم فکر کن...مرا یادت می آید؟ +امشب دل من هوس رطب کرده.یادش به خیر..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی