" آقای کیوسک "






















شاید باورتان نشود ولی تمام سرعت من از من گرفته شده،مسخره است ،ولی کم کم حساس می کنم تمام سلول هایم دارند سرجایشان کپک می زنند.خیلی از چیزها دارند عوض می شوند،من این تغییر را حس می کنم.علایقم برگشته.اصلا یک آدم دیگر شده ام.احساس می کنم حس سیالی دارد لحظه به لحظه درم رسوخ می کند که دست و پایم را از حرکت می بندد.حسی که با آمدنش دارم می شوم "یک آدم دیگر" .اتفاقات پیش بینی نشده زیادی برایم می افتد.حس و حال خوبی ندارم پدال را گم کرده ام.من می فهمم که سرعت خون من دارد لحظه به لحظه افول می کند.با این بدن نیمه جان هم دارم مدام با آدم های اطرافم می جنگم.اینجا یک مشت دختر و پسر زبان نفهم دارند سعی می کنند با من زندگی کنند.آنها حتی زبان مرسوم خودشان را هم بین خود نمی توانند بفهمند.من به یک متن قوی فکر می کنم.روزهایم بیش تر به کتاب میگذرد.موسیقی های بومی گوش می کنم.برای خودم یادداشت شخصی می نویسم و چیز میزهایم را لای کتابم پنهان می کنم. فکرم عمیقا در حال تغییر است.حس جنین یک قورباغه را دارم در لحظه تولد.هر روز که از خواب بیدار می شوم احساس می کنم جایی زندگی می کنم که نمی شناسمش.باید اضافه کنم بعد از حرف هایی که از آقای الف شنیدم خیلی نظرم عوض شد.توی چند روز گذشته من ساعت ها به این فکر کردم که "آیا زندگی من انقدر ساده و بی محتوا بوده که یک انسان با بودن یا نبودش بتواند آن را انقدر تحت تاثیر قرار دهد" ؟؟همچنین از خودم سوال می کنم که چه چیزی می تواند مرا از زندگی راضی نگه دارد که به خاطر رسیدن به آن دارم انقدر با روزهایم وقت کشی مفرط می نمایم ! این را هم بگویم که احساس می کنم فصل جفت گیری برگشته!این روزها به طرز غیرقابل شمارشی تمام مردان و زنانی که دوست من و همراهم بودند فوج فوج دارند زوج می شوند و این مرا لحظه به لحظه از دوستانم دورتر می کند و یک تنهایی عمیق تر بر جسم و جانم می نشیند،خیلی چیزها هم دیگر برایم اعتبار گذشته را ندارند. نمیدانم توصیف این احوالاتم می تواند کمکی به بهتر شدن وضعیتم کمک کند یا نه ولی حسی در سینه من چنگ می اندازد که روزهای سخت در انتظارم می توانند به سرعت سپری شوند،منوط بر اینکه هرچه زودتر از این موقعیت کوفتی بزنم بیرون!فکرهای که اگر تحقق پیدا کنند چیزهای زیادی تغییر میکنند.هرگز از تغییر کردن دوستانم نترسیدم،ازینکه در محیط جدیدتری قرار بگیرم یا با روحیات متنوع تری انس بگیرم،آماده پذیرش هر گونه جدال سخت تر یا شرایط پیچیده تر با وضعیت موجودم هستم؛ البته اگر از این رکود خسته کننده جان سالم به در ببرم!چیزهای مهمی برای ایجاد ساختار درست تر در انتظار منند که باید آن ها را سامان بدهم و تنظیم یک استراتژی محافظه کارانه تر احتمالا  اهم ارکان موجود در این لیست است. در این ایام کندی و رکود باید اعتراف کنم بدجوری دلم برای مشاورین اعظمم تنگ شده،خیلی وقت است یک دل سیر با آن ها حرف نزدم.حتما دغدغه نویی در زندگی شان بوجود آمده که اینقدر در عالم خودشان گمند.گاهی اوقات نبود بعضی فایل های خاص بیشتر توی ذهن آدم سنگینی می کنند تا آنهایی که در قلبت فضای خالی ایجاد کردند.من معمولا دوستانی که نبودشان مغزم را تحت فشار قرار می دهند را مهم تر می بینم،مشاورین من درست همان آدم هایی هستند که خلاشان مغزم را خسته تر می کند.شاید بهتر باشد هرچه سریع تر قرار یک عصرانه را با آن ها بگذارم. نمیدانم حالاتی که دچارش شدم یک بیماری شناخته شده است یا نه،و اساسا می شود نامش را بیماری گذاشت! ولی آنچه مسلم است شرایط جدید هیچ باب میلم نیست.از آن دخترک پر شر و شور سرزبان دار یک انسان خسته جلوی شما نشسته که مدام با افکار توی سرش درگیر است و چرایش را نمیداند،و دیگر اینکه احساسات عجیب غریب زیادی محیط اش کرده اند مثلا حسی شبیه وقتی که از ماه آویزانت کرده باشند و تو ندانی در آن لحظه حساس باید مثانه پر ات را خالی کنی یا از ارتفاع بترسی! در حال حاضر هیچ یک از این حس ها برایم واقعا مهم نیست.زمان دارد به سرعت می گذرد و من تقریبا هیچ غلطی نکرده ام،این وضعیت دارد زیادی طول می کشد.کسی باید سرعت خون مرا افزایش دهد. خانم ها..!آقایان!کسی سرعت مرا زیاد کند لطفا. + از دست رفتن"حمید بیگلی" عزیز،غم بزرگی بود.روحش شاد. + وقتی یک کاری خوب است،خب خوب است دیگر!! این خط را برای تشکر از آقای "محمد" نوشتم که با انتخاب خوانندگان این صفحه کامنت محبوب این پست انتخاب شده،ممنونم محمد عزیز.من و بچه ها برای دلسوزی عمیقت در کامنت ها تشکر کردیم.مرسی. رها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی