" آقای کیوسک "






















آره من همینم..من که بهت گفتم از من بکش...نگفتم؟؟بهت گفتم..گفتم.گفتم.همان شب اولی که از ذوق تا سه و چها صبح اس ام اس میزدی و فکر میکردی من خر کیفم که بیدارم و جواب هایت را مینویسم..و نفهمیدی که رها حالا سه سال است که خوابش بد شده و هرشب با دستان خودش ستاره ها را عادلانه بین مردم سرزمینش تقسیم میکند..یادت می آید؟همان شب اولی که هول هولکی و دست پاچه گفتی ازت خوشم آمده چه جوابی شنیدی؟؟چه قدر زیر گوشت زمزمه کردم که برو.که من خو کرده ام به این تنهایی کوفتی! و از این خلسه مزخرف..از این غار تنهایی ام که هزار سال است درش پیله آفتابی می بافم بیرون نخواهم آمد!!چه قدر هیبه کشیدم که ای داد من دافعه ام بر جاذبه هایم میچربد و از کل دختر بودن فقط سینه های خوش فرم را یدک کشیده ام و خنده های دلفریب؟؟و احتمالا چهار پاره استخوان و یک سیر به قول عوام نجابت!!چه قدر زیر گوشت کری خواندم که من در لاک تنهایی های شبانه ام بیتوته کرده ام و حالا حالاها بیرون آمدنی نیستم؟!!نگفتم فصلش که شد خودم خبرت میکنم فقط تو برو!؟؟گفتم ..من پیش از این ها گفتم حال گیری است برایت برو...گفتم که درگیر من نباش..چه قدر سعی کردم با هزار زبان به تو بفهمانم من اهل دل و دلدار نیستم..میدانستم..من این شب های نیاز تو را که جز "مرسی عزیزم"  گفتن هیچ چیزی برایت ندارم را پیش بینی کرده بودم..نگفته بودم؟؟که من همینم..بفهم..آره مسخره است..شاید به نظر تو ته تحجر باشد اینکه تا به حال  حتی یک پسر هم مرا در آغوش نکشیده است..شاید چون طعم لب گرفتن را درست و درمان نچشیده ام شب ها اس ام اس هایم حس ات را خراب میکنند..مهم نیست..اصلا میدانی!!بگذار راستش را بگویم؛بلدم.اتفاقا صدقه سر دوست های همه چیز دانم خوبش را هم بلدم ..میدانی آنها طعم پسر داری را تجربه داشته اند خوب یادم دادند که کجاها میتوان قیمت را برد بالا!! .بلدم که کجا باید انگشت های احساس را روی سنسورهای حساس رابطه ای ات بچرخانم و چه الفاظی را تیز کنم برای سوهان کاری خیالات مردانه ات..این خنگ بازی ها و دست و پا گم کردن ها را که حواله ات میکنم برای فکر میکروبی توست که همه مغزت در کمرت لانه کرده..درست است که تا حالا پسری مرا در آغوش نکشیده ..بلی درست است که دستی تنم را لمس نکرده..و خیلی چیزها را خودم کشف نکرده ام در هیبت ات..اما این دلیل نمیشود که روح آرام گرفته ام به این راحتی ها حراج شب های هوسی ات شود..میدانی؟؟؟ رها همه چیزش را برای همان یکی نگه داشته است..همه هوس اش را ..جسمش را ..روحش را..حجم تمام حقیقت زنانه اش را سند زده به نام همان  مرد ایده آلی که وقتی ازش حرف میزدم قهوه ات را یک دل سیر هورت کشیدی و گفتی " رها!!ایده آل خداست...." راست می گویی ایده آل خداست..برای همین هم بود که همین امشب جمله ات را خرجت کردم که : من فقط مرد ایده آلم را خواهم بوسید..و تازه فهمیدم که ایده آل فقط خداست!!میبینی.؟.تو خوب بلد بودی در ماشین دست های سرد مرا در جیب کت چرمی ات گرم کنی اما..هرگز نفهمیدی دلم را یخبندان کردی وقتی عصر یک روز کاری اس ام اس زدی: "وای شکلات هایی که دادی رو خوردم!!فوق العاده بود مرسی" و من پرسیدم خوردی شان؟؟؟؟و بی مهاباتر از قبل نوشتی :آره..خیلی خوشمزه بود.مرسی !! نه اینکه قرار بود نخوری شان ها..اما اینکه خاطرات خوب مان را ظرف مدت چند ساعت به مرغوب ترین نوع از کود انسانی مبدل کردی جای تاسف داشت..پیش می آید دیگر..من هم گاهی خطا میکنم..راست حسینی بگویم. همینم.من شاید به قول تو سرزبون دار باشم..شاید از نگاهت وری س.ک.س.ی باشم..شاید بی غش باشم.اما یک فروند ادعا دارم که اونجای دنیا را پاره کرده است...به هیچ کسی جز آنکه دوستش دارم پا نمیدهم..تا آن زمان هم خنگ بازی در میاورم.وکمتر از یک دختربچه سیزده ساله میفهمم بغل کردن در این ساعات از شب چه مفهومی میتواند داشته باشد.این حس گناه را ازمن میگیرد و همین هم برای من کافیست تا خنگ ترین دختر عالم شوم.. حالا برو به همه عالم و آدم بگو : فلان دختر متحجر است و پاستوریزه..و هیچ چیز نمیداند..آره.من همینم..حتی اگه تو بهم بخندی. +من یک دختر فرودینی هستم با عقاید خیلی خیلی مسخره.ساده است..پیش میاد دیگه :!!

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی